filmov
tv
Mr. Freeman, part 06 (Farsi)
Показать описание
آره ، میدونم میدونم ، بد ترین جنایت اینه که مردم رو به ایستادگی دعوت کنیم تا استقلال خودشون رو ابراز کنن و همینطور آزادی.
این راهیه که مستقیما به هرج و مرج و نابودی متقابل منتهی میشه . من نمیدونستم دارم چیکار میکنم ، ولی الان میفهمم . اگه به من یک فرصت بدید به همشون توضیح میدم ، آهای تو ، واقعا فکر کردی ماموریت واقعی من بیدار کردن استقلال توست ؟ عقلت رو از دست دادی ؟ سرنوشت توده این است که مطیع باشند و توهمات و ترس هاشون رو تو خودشون بریزند . اگر آزادی رو نادرست مدیریت کنید شما رو تیکه تیکه میکنه ، از آزادی بترسید ، بترسید . خوب همه چیزو درست گفتم ؟ هان ؟
خب این دیدگاهیه که من نسبت به همه این چیزا دارم ، حقیقت اینه که زندگی یک عنصر کوچک اما حیاتی داره . بالاخره ، بچه ها بزرگ میشوند ، اونا یکم بزرگ تر میشوند آزاد تر میشوند ، از پداراشون تحصیل کرده تر میشوند ، میفهمین ؟
اونا دیگه نمیخواهند در صف های طولانی باستند و برای شما یک آبجوی دیگه بیاورند و آشغالارو با خودشون ببرند . بچه ها چیزای بیشتری میخواهند ، ولی پدر جواب میده که علاقه ای به شنیدن نظر های یک آزادی خواه زبان دراز نداره . اون میخواهد که تو یه «یک» باشی ، یک گوسفند ، یکی مثل بقیه ، نه اون فردی که واقعا هستی .
موضوع ساده ایه ، سیستم شمارو کنترل میکنه ، تا زمانی که همه شبیه هم هستید ، اما وقتی همه خارج از چهارچوب فکر کنند، سیستم قوانین یا روش یا دست های کافی برای ضربه زدن به تک افراد رو نخواهد داشت . شما بین مخالفت و مبارزه سرسختانه و میل به سازگاری و زنده ماندن سرگردان هستید ، این همون زمانیه که شمارو میگیرند . تو فقط یک لکه ای برگرد پشت خط . اما توجه کنید، ظریف ترین و عالی ترین شورش، فقط توانایی اینه که ، تو هر موقعیتی، همیشه به خودتون ، وفادار باشین ، و هویتت رو با افتخارمثل پرچم، برافراشته کنی ، و این ربطی به احساس خودبزرگ بینی نداره ، میشه با حفظ بزرگی ، کوچک بود ، یادم نمیاد این نقل قول از کیه ،
بله بله ، دقیقا ، از ساده تا پیچیدست ، برای اولین قدم ، بنویسید من ، خودم و برای من ،هرجایی که میتونید ، اونم با خط بزرگ ، در اسناد ، ایمیل ها ، وبلاگ ها و مقالات ، همه جا ، خیلی سادست ، اما به زودی متوجه میشید که ، چقدر سخته ، چون در شما ایجاد سوال میکنه ، اما برای بقیه شما تکرار میکنم ، از آزادی بترسید ، اون میتونه ...
این راهیه که مستقیما به هرج و مرج و نابودی متقابل منتهی میشه . من نمیدونستم دارم چیکار میکنم ، ولی الان میفهمم . اگه به من یک فرصت بدید به همشون توضیح میدم ، آهای تو ، واقعا فکر کردی ماموریت واقعی من بیدار کردن استقلال توست ؟ عقلت رو از دست دادی ؟ سرنوشت توده این است که مطیع باشند و توهمات و ترس هاشون رو تو خودشون بریزند . اگر آزادی رو نادرست مدیریت کنید شما رو تیکه تیکه میکنه ، از آزادی بترسید ، بترسید . خوب همه چیزو درست گفتم ؟ هان ؟
خب این دیدگاهیه که من نسبت به همه این چیزا دارم ، حقیقت اینه که زندگی یک عنصر کوچک اما حیاتی داره . بالاخره ، بچه ها بزرگ میشوند ، اونا یکم بزرگ تر میشوند آزاد تر میشوند ، از پداراشون تحصیل کرده تر میشوند ، میفهمین ؟
اونا دیگه نمیخواهند در صف های طولانی باستند و برای شما یک آبجوی دیگه بیاورند و آشغالارو با خودشون ببرند . بچه ها چیزای بیشتری میخواهند ، ولی پدر جواب میده که علاقه ای به شنیدن نظر های یک آزادی خواه زبان دراز نداره . اون میخواهد که تو یه «یک» باشی ، یک گوسفند ، یکی مثل بقیه ، نه اون فردی که واقعا هستی .
موضوع ساده ایه ، سیستم شمارو کنترل میکنه ، تا زمانی که همه شبیه هم هستید ، اما وقتی همه خارج از چهارچوب فکر کنند، سیستم قوانین یا روش یا دست های کافی برای ضربه زدن به تک افراد رو نخواهد داشت . شما بین مخالفت و مبارزه سرسختانه و میل به سازگاری و زنده ماندن سرگردان هستید ، این همون زمانیه که شمارو میگیرند . تو فقط یک لکه ای برگرد پشت خط . اما توجه کنید، ظریف ترین و عالی ترین شورش، فقط توانایی اینه که ، تو هر موقعیتی، همیشه به خودتون ، وفادار باشین ، و هویتت رو با افتخارمثل پرچم، برافراشته کنی ، و این ربطی به احساس خودبزرگ بینی نداره ، میشه با حفظ بزرگی ، کوچک بود ، یادم نمیاد این نقل قول از کیه ،
بله بله ، دقیقا ، از ساده تا پیچیدست ، برای اولین قدم ، بنویسید من ، خودم و برای من ،هرجایی که میتونید ، اونم با خط بزرگ ، در اسناد ، ایمیل ها ، وبلاگ ها و مقالات ، همه جا ، خیلی سادست ، اما به زودی متوجه میشید که ، چقدر سخته ، چون در شما ایجاد سوال میکنه ، اما برای بقیه شما تکرار میکنم ، از آزادی بترسید ، اون میتونه ...
Комментарии