filmov
tv
Mr. Freeman, part 40 (Farsi)

Показать описание
یه لحظه هم پلک نزن و خوب نگاه کن چون صحنه جذاب مورد علاقت رو از دست میدی . ایناهاش اینجاس . دوباره من از در نامریی به درون نور آگاهی تو وارد شدم . اجازه بدین به رقص دعوتتون کنم . یک والتز لطفا . بیاید تقسیم بشید و دور خودتون بچرخید، بچرخید، تقسیم شید تقسیم شید ، ازتون میخوام به هزاران ملت ، طبقه ، گروه و و زیرمجموعه تقسیم بشید ، انقدر با هم متفاوتید که ... حتی اگه دو نفر هم باشید بازم میزنید همدیگرو جر واجر میکنید .
تا حالا به درون خودت نگاه کردی ؟ بیا یه نگاه کوتاهی بندازیم ، حالا عمیق تر ، عمیق تر ، بازم عمیق تر . وای ، چقدر چهره اینجاست ... تو انسان نیستی ، تو الماسی .
خیلی خوب حالا بیا تو رو از همه جهات بررسی کنیم عروسک. تو رییست رو تحقیر میکنی چون اون یک احمق خودشیفتست ، درسته ؟ اما تو این قابلیتو داری که این حس رو نشون ندی ، مگه نه ؟ اما چطوریه که اون رییسه و تو نیستی ؟ هان ؟
حالا یک نگاهی به اون وجه دیگت توی نمایش زندگی خصوصیت بندازیم ، دنبال یه بهونه برای دعوایی ، میخوای باهاش بهم بزنی اما خوب یک مقدار معذبی . آخه هیچ وقت برای بحث جدی زمان نداری اما برای مست کردن و کار های بیهوده همیشه وقت داری . یا من اشتباه میکنم ؟ حالا توی تیاتری ، دارند هملت اجرا میکنند و تو واقعا نیاز داری بگوزی ، ولی جلوی اینهمه آدم که نمیشه ، تا آخر نمایش هم خیلی مونده ، ادا بازی رو شروع میکنی و دندونات رو بهم فشار میدی ، منتظر میشوی ، تا صدای تشویق بلند شه . آفرین ، آفرین .
اینجا هم تخت خوابته ، خود واقعیت ، بدون نقاب ، در حال غلت زدن و گوزیدن و خر و پف کردن ، و این عظمت فردی شماست .
تو خیلی فرق ... فرق... فرق داری ، چنتا از تو اونجا هستید ؟ به اسکیزوفرنی اجتماعی خوش اومدی . تا حالا شمردی که چنتا شخصیت درون تو وجود داره ؟ تو میلیاردها رفیق اسکیزوفرنی داری و امکان نداره بتوانید درباره چیزی باهم به توافق برسید، به چی نگاه میکنی ؟ چیزی نداری بگی ؟ ولی من دارم .
فقط برای یک بار با خودت صادق باش ، آیا میخوای آقای سوپر مگا مغز باشی ، بشو، تبدیل شو به یک روانپریش تمام و کمال ...
ناپلون جهان هستی ، فرمول من سادست ، تو یا یک عروسک خیمه شب بازی قابل پیشبینی هستی ، یا موجودی غیر قابل شکار ، که به قدرت هزار میلیاردی رسیده ، به خودت فشار بیار ، مثل این ، حتی بیشتر ، نشون بده که وجهه های تو بی نهایتن ، خیلی خوب حالا باسنتو شل کن ، تشویق لطفا ....
با عینک سه بعدیت به من خیره شدی ، چون بدون اونا من شبیه یه لکه تیره و تار از رنگم که از بین موانع روی تو میخزه ، اما من پرچم خطا در نمایش کثیفیم که توش از دماغم هوا میکیرم و با دهن گشادم داد میزنم : پلک هایم را بالا ببر ...
زر زر زر ، آقای فریمن .
تا حالا به درون خودت نگاه کردی ؟ بیا یه نگاه کوتاهی بندازیم ، حالا عمیق تر ، عمیق تر ، بازم عمیق تر . وای ، چقدر چهره اینجاست ... تو انسان نیستی ، تو الماسی .
خیلی خوب حالا بیا تو رو از همه جهات بررسی کنیم عروسک. تو رییست رو تحقیر میکنی چون اون یک احمق خودشیفتست ، درسته ؟ اما تو این قابلیتو داری که این حس رو نشون ندی ، مگه نه ؟ اما چطوریه که اون رییسه و تو نیستی ؟ هان ؟
حالا یک نگاهی به اون وجه دیگت توی نمایش زندگی خصوصیت بندازیم ، دنبال یه بهونه برای دعوایی ، میخوای باهاش بهم بزنی اما خوب یک مقدار معذبی . آخه هیچ وقت برای بحث جدی زمان نداری اما برای مست کردن و کار های بیهوده همیشه وقت داری . یا من اشتباه میکنم ؟ حالا توی تیاتری ، دارند هملت اجرا میکنند و تو واقعا نیاز داری بگوزی ، ولی جلوی اینهمه آدم که نمیشه ، تا آخر نمایش هم خیلی مونده ، ادا بازی رو شروع میکنی و دندونات رو بهم فشار میدی ، منتظر میشوی ، تا صدای تشویق بلند شه . آفرین ، آفرین .
اینجا هم تخت خوابته ، خود واقعیت ، بدون نقاب ، در حال غلت زدن و گوزیدن و خر و پف کردن ، و این عظمت فردی شماست .
تو خیلی فرق ... فرق... فرق داری ، چنتا از تو اونجا هستید ؟ به اسکیزوفرنی اجتماعی خوش اومدی . تا حالا شمردی که چنتا شخصیت درون تو وجود داره ؟ تو میلیاردها رفیق اسکیزوفرنی داری و امکان نداره بتوانید درباره چیزی باهم به توافق برسید، به چی نگاه میکنی ؟ چیزی نداری بگی ؟ ولی من دارم .
فقط برای یک بار با خودت صادق باش ، آیا میخوای آقای سوپر مگا مغز باشی ، بشو، تبدیل شو به یک روانپریش تمام و کمال ...
ناپلون جهان هستی ، فرمول من سادست ، تو یا یک عروسک خیمه شب بازی قابل پیشبینی هستی ، یا موجودی غیر قابل شکار ، که به قدرت هزار میلیاردی رسیده ، به خودت فشار بیار ، مثل این ، حتی بیشتر ، نشون بده که وجهه های تو بی نهایتن ، خیلی خوب حالا باسنتو شل کن ، تشویق لطفا ....
با عینک سه بعدیت به من خیره شدی ، چون بدون اونا من شبیه یه لکه تیره و تار از رنگم که از بین موانع روی تو میخزه ، اما من پرچم خطا در نمایش کثیفیم که توش از دماغم هوا میکیرم و با دهن گشادم داد میزنم : پلک هایم را بالا ببر ...
زر زر زر ، آقای فریمن .
Комментарии